دانلود رمان سایکوپت از مینا عباسی با لینک مستقیم

دانلود رمان سایکوپت از مینا عباسی با لینک مستقیم

دانلود رمان سایکوپت از مینا عباسی PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

 

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: مینا عباسی

چکیده رمان سایکوپت

در کدام کوچهٔ واژه‌ها بایستادم و از کدامین درد نجوا کنم؟ آیا واژه‌ای برای روایت باقی است؟ یک لغزش و آینهٔ وجودم ترک برداشت…فقط یک آن! شاید اگر زمان، بال‌هایش را برایم می‌گشود، اکنون پروانه‌ای بودم در باغ زندگی؛ اما پس از آن، من مرده‌ای متحرک بودم…روحم هر دم در تیغ بادهای سرد، زخم‌های تازه می‌یافت…

قسمتی از متن رمان سایکوپت

در تمام مسیر تنها صدای موزیک ارامی بود که گذاشته شده بود و به هر دویشان آرامش می‌داد شاید تمام این درد و رنج هایشان با این آهنگ به آرامش می پیوست هر دو به موزیک علاقه فراوانی داشتند و از بچگی به کلاس‌های موسیقی رفتند و انواع موسیقی مانند گیتار پیانو و…. را یاد گرفتند.

هر دو از بچگی با یکدیگر کنار می آمدند و درست مانند دو خواهر با یکدیگر رفتار می‌کردند شاید از نظر بقیه این کاملاً مضخرف باشد ولی آن‌ها خیلی راحت با یکدیگر برخورد می‌کردند و کنار می آمدند هر دو یکدیگر را دوست داشتند و برای هم درست مانند یک خواهر عمل می‌کردند،

با خنده های هم می‌خندیدند و با گریه های هم گریه می‌کردند با خوشی‌های هم لبخند می‌زدند و با مشکلات هم دست و پنجه نرم می‌کردند،

شاید گاهی اوقات اخلاق‌هایشان به یکدیگر نمی خورد اما این باعث نمی‌شد که از یکدیگر جدا بمانند.

انقدر یکدیگر را دوست داشتند که هیچ چیزی در این چند سال مانع دوستی شان نشده بود؛

حتی در مواقعی که خانواده هایشان مخالفت می‌کردند باز هم ادامه می دادند و برای بودن با یکدیگر تلاش می‌کردند.

شاید رابطه افرا با مهدیه خیلی بهتر از رابطه اش با فاطمه خواهرش بود. آن قدر که مهدیه را دوست داشت حتی نصفی از آن دوست داشتن مهدیه سهم فاطمه نبود شاید در مواقعی که حالش بد بود تنها کسی که کنارش بود پابه پایش راه می‌رفت و در کنارش به بهترین تصمیم ها فکر می‌کرد مهدیه بود!

اگر این یک رابطه خواهرانه نبود پس چه بود؟ این بار صدای افرا آمد که می‌گفت: مهدیه؟ کجا بریم؟مهدیه نمیدونم یه جا برو دیگه.افرا: بی شعور من رو آوردی بیرون که بگی نمی‌دونم کجا بریم؟مهدیه: من میخواستم حال و هوای تو عوض بشه. افرا‌: خیلی هم ممنون ولی الآن کجا بریم؟

مهدیه: اوم بریم دربند نظرته؟ افرا: نمی‌دونم ولی دربند همش باید پیاده روی کنیم ها می‌تونی؟ مهدیه: دیگه یه بار جلوی تو نتونستم پیاده روی کنم تا آخر که این طوری نیست اون سری با کیان اومده بودیم کلی راه رفتیم.

افرا: به به چشمم روشن بهم نگفته بودی. مهدیه: مگه تو میگی؟افرا: خیلی خب ببخشید نگو قانع شدم بریم دربند. مهدیه چشم غره ای به افرا رفت و دوباره از پنجره ی ماشین به بیرون نگاه کرد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
در کدام کوچهٔ واژه‌ها بایستادم و از کدامین درد نجوا کنم؟ آیا واژه‌ای برای روایت باقی است؟ یک لغزش و آینهٔ وجودم ترک برداشت…فقط یک آن! شاید اگر زمان، بال‌هایش را برایم می‌گشود، اکنون پروانه‌ای بودم در باغ زندگی؛ اما پس از آن، من مرده‌ای متحرک بودم…روحم هر دم در تیغ بادهای سرد، زخم‌های تازه می‌یافت...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: سایکوپت
  • ژانر: تراژادی، روانشناختی، عاشقانه
  • نویسنده: مینا عباسی
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: ۲۶۷
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
40,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.