دانلود رمان سجده صبر از مشکاتیان PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: مشکاتیان
چکیده رمان سجده صبر
“در میان تضادهای آشکار، فاطمه با روحیهای عارفانه و سهیل با طبعی دنیاگرا، چنان در دام عشق یکدیگر گرفتار میشوند که پیمان ازدواج میبندند. با وجود تفاوتهای فکری و عملی، میکوشند تا این پیوند آتشین را پاس دارند، غافل از اینکه گذر از این گردنههای عاطفی به مراتب دشوارتر از تصورات نخستین است.”
قسمتی از متن رمان سجده صبر
کلافه بود نه راه پیش داشت و نه راه پس می تونست طلاق بگیره اما هر بار که به این واژه فکر میکرد تنش میلرزید از آینده بچه هاش میترسید چه بلایی سر علی و ریحانه میاد وقتی اون از سهیل جدا بشه؟
از مجردی همیشه با خودش عهد بسته بود بچه هایی تربیت کنه که بی نظیر باشند، بچه هایی پاک با روحی آرام زمانایی که باردار بود همیشه برای بچه توی شکمش قرآن میخوند و باهاش عهد میبست که کمکش کنه که بنده خوبی برای خدا بشه اگر الان اونها رو ول میکرد و میرفت، چی سر عهدش میاومد؟
چی سر این دوتا که بیشتر از خودش دوستشون داشت میومد ازون بدتر چی سر دلش میومد؟ سر عشقش؟ سر عشق به کسی که اگر فقط یک روز صداش رو نمیشنید بی تاب و بدخلق میشد…
اما اینجوری هم نمیشد پیش رفت سهیل هر روز جری تر از دیروز میشه هر روز براش بی تفاوت تر میشه اگر یک سال پیش پنهانی و دور از چشم فاطمه کاری میکرد الان زیاد آبایی نداشت که اون کار رو جلوی فاطمه انجام بده…
حرف با دخترا حتی جلوی فاطمه داشت براش عادی میشد، پس فاطمه باید کاری میکرد به خاطر بچه هاشم شده باید فکری به حال خودش و زندگیش میکرد.
ساعت شب بود که سهیل خسته از سر کار اومد فاطمه علی و ریحانه رو خوابونده بود تا بتونه راحت حرفهاشو به سهیل بزنه طبق معمول سهیل که وارد خونه شد، به همسر دوست داشتنیش محبت کرد، اما برای فاطمه این محبت ها چند وقتی بود که بوی خیانت میداد.
چیزی نگفت و گذاشت سهیل فکر کنه همه چیز خیلی عادیه خسته نباشی – مرسی زندگی امشب چه خوشگل شدی؟
-تو که هر روز همینو میگی آخه هیچ وقت واسم تکراری نمیشی- پس چرا هی دنبال ورژنای جدید تر میگردی؟ سهیل که داشت کتش رو در میاورد، لحظه ای خشکش زد.
-چی؟-هیچی، دستاتو بشور بیا میزو چیدم زودتر شام بخوریم. سهیل لحظه ای مکث کرد و بعد به سمت دستشویی رفت فاطمه قلبش به شدت میزد هیجان زده بود، نمی دونست چطور باید با سهیل حرف بزنه اگه اون انکار می کرد همه چیز رو چی؟
خوب من که میدونم خودش هم میدونه که حرفام راسته پس انکارش اهمیتی نداره هرچی میخواد بشه من باید حرفمو بزنم.با گفتن این حرفها خودش رو کمی آروم کرده.سهیل که با شستن دست و روش حسابی سرحال شده بود داد زد به به چه بویی بوی سیب زمینی سرخ شده با تن ماهی میاد!!!