دانلود رمان آن شب از مریم پیروند PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: مریم پیروند
چکیده رمان آن شب
*”در یک حادثهٔ ناگوار، دوستِ برادر اینجانب در اثر گیجی و تاریکی محیط، ایشان را با فرد دیگری اشتباه گرفت و متأسفانه دست درازی صورت پذیرفت. اکنون به دلیل مسائل خانوادگی و حفظ آبرو، مجبور به ازدواج اجباری شدهاند، در حالی که تمایلی به این رابطه ندارند.”*
قسمتی از متن رمان آن شب
وارد خونه شدم و به سمت اتاقم حرکت کردم متینا روی مبل نشسته و سرش توی گوشی بود. اما تا به طرفم پیچید و چهره امو کاوید، شوکه شد _از جنگ اومدی…جواب شو ندادم سوالش مامان رو کنجکاو کرد تا از آشپز خونه بیاد بیرون و چپ چپ نگاهم کنه از گوشه ی چشم نگاهشو روی خودم حس کردم: ماهین؟جلوی اتاقم ایستادم ._بله ؟_ببینمت مادر چرا ناراحتی؟
اگه برگردم صورتم ضایع است و مامان راحت میفهمه یه چیزیم شده._دخترم برگرد ببینمت نه سلامی نه علیکی به راست میری سمت اتاقت مورچه گازت گرفته… داداشت اومد از ماموریت ؟_آره._خب حالا چرا بر نمی گردی؟متینا: از بس کار کرده اون جا پوزش پره… کوزت جون خسته نباشی._عه کوزت چیه رفته خونه داداشش و مرتب کرده مگه شاخ غول و شکونده یا یخ حوض شکسته.
مامان و باش چه میدونه اونجا چه بلایی به سرم رفته !!!میلاد با وجود دوست دخترهای رنگاوارنگش اصلا به کمک من نیازی نداشت که منو زور کردی برم اونجا و خونه شو مرتب کنم تا با این وضع برگردم خونه_بیا دخترم بیا برات یه لیوان شربت بریزم گلوت تازه بشه._نمی خوام مامان،
رفتم داخل و درو بستم و نگاههای مشکوک شونو پشت در جا گذاشتم. اگه مامان صورتمو ببینه کارم زار میشه مگه میشه نفهمه دخترش با یه مشکل بزرگ برگشته خونه . با همون لباسای کثیف و حال بهم زن و چندش نشستم روی تخت اگه من دیشب به خونه داداش نمی رفتم،
این اتفاق برام نمی افتاد و هنوزم همون دختر سابق این خونه بودم غم شبیه اشک از عمق روح و جسمم نشأت گرفت. سرم رو روی زانوهام گذاشتم و برای بدبختی لاعلاجم هق زدم.پیامی روی گوشیم اومد و بعد از یک ساعت اونو باز کردم میلاد بود که در قالب پیام ازم خواست به کسی چیزی نگم تا این مشکل رو در سکوت حل کنه و بهم گفت قول میدم خیلی زود اوضاع رو جمع وجور کنم…
ببخشید خواهر تقصیر من بود باید بیشتر از این مراقب میبودم…پوزخند زدم و بعد از چند دقیقه پیام دیگه ای فرستاد و جسمم رو به صلابه کشید.هر وقت تو بگی من آمادم تا با مسلم حرف بزنم اسم مسلم و مظلومیتش آتیشم زد. میلاد چی میخواد بهش بگه تا مسلم و از من جدا کنه!!