دانلود رمان آن مادران این دختران از بلقیس سلیمانیPDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: بلقیس سلیمانی
چکیده رمان آن مادران این دختران
ثریا در سهماهگی بارداری همسرش را از دست داد. با چمدانی از خاطرات و قلب شکسته، از گوران به تهران آمد. سالها معلمی کرد و با حقوق ناچیز، آنا را بزرگ کرد. حالا آنا دختری سرکش شده که هر حرف مادرش را با طعنه جواب میدهد. ثریا هر شب اشک میریزد و به این فکر میکند که چرا تمام فداکاریهایش نتیجهای نداشته است…
قسمتی از متن رمان آن مادران این دختران
این چهار روز که مشغول رساله اش بود بی خیال بو چرک و حمام شده بود چهار روز بود به زندگی عادی برگشته بود در را قفل میکند. حتی در آکاردئونی را هم قفل میکند بازگشت از جهان مردگان همین بود کسی که از جهان مردگان برگردد دیگر از مردن نمیترسد یک بار روی پله اول جلوی واحدش مرده بود و حالا یکی یکی پله ها را پشت سر میگذاشت و بوی آبگوشت پر از دنبه ای را به ریه هایش میفرستاد که از واحدهای طبقه سوم میآمد با کفشش تکه های شیشه را اینور و آن ور پرتاب میکند صدای جیغ آمبولانسها و ماشین.های آتش نشانی را که میشنود عقل حسابگرش به کار میافتد؛ زلزله چندان خرابی به بار نیاورده و گرنه راهها و خیابانها بسته می شدند و به این سرعت نیروهای امداد به محل نمی رسیدند. در اکثر واحدها باز است.
چهار طبقه را آن قدر آهسته پایین میرود که آمبولانسها و ماشینهای آتش نشانی وارد کوچه میشوند و او واضح و دقیق صدای مردی را میشنود که فریاد میزند: از شکاف فاصله بگیرید اول بو را میشنود و بعد روده ها را میبیند بوی چاه مستراحاست و بوی گه پیرمردها حتم آقا بیژن خودش را خراب کرده این بوی اوست بوی آشنای این چند سال روده ها تیره و پر از کثافت اند. سعی میکند پاهایش را روی آنها نگذارد به سختی از میان کیلومترها روده متعفن و خرده شیشه خرد شده خودش را میرساند دم در _خداروشکر خیلی نگرانتون بودم. بو غیر قابل تحمل شده زل میزند به آقا بیژن ژولیده که با پیژامه راه راهش جلوی در ایستاده و تیک تیک میلرزد دختر خانوم نبودند؟ _نه.
از جلوی آقا بیژن میگذرد آقا بیژن شکم پر از چربی و روده اش را کنار میکشد ثریا میگوید ببخشید.میبینید سرکار خانوم این شهر داره کم کم به قعر زمین فرومیره دیروز میدون ،اعدام امروز اینجا نگاه میکند به زنها و مردهایی که از این سر کوچه تا آن سر آن ردیف ایستاده اند و به شکافی زل زده اند که آسفالت ماشینها و کوچه را یکجا بلعیده.از شکاف فاصله بگیرید از ساختمانها هم فاصله بگیرید.مرد آتش نشان بیسیم به دست با دست مردم را از شکاف دور میکند در واقع آن چیزی که ثریا میبیند شکاف عمیق و به نسبت باریکی است که از جلوی آپارتمان یاس شروع شده و از ساختمان خودشان گذشته و دو آپارتمان آن سوتر تمام شده…