دانلود رمان تابوتم را میخواهم از دینا خالص با لینک مستقیم

دانلود رمان تابوتم را میخواهم از دینا خالص با لینک مستقیم

دانلود رمان تابوتم را میخواهم از دینا خالص PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

 

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: دینا خالص

چکیده رمان تابوتم را میخواهم

قیمت: یک دختر. خریدار: مافیا. فروشنده: زنی که روزی «مادر» خوانده می‌شد. حالا هر روز، خونِ تازه روی لباس‌های کهنه، همراه با زمزمه‌های تکراری: *«کی تموم میشه؟»*—ولی جوابی ندارد.

قسمتی از متن رمان تابوتم را میخواهم

آرام چشم‌هایم را باز می‌کنم صدایش را می‌شنوم :همراه یاسر بفرستش اون قابل اعتماده دوست ندارم قبل رسیدن به مقصد حتی یه خراش کوچیکم روش بیفته ! میدونی که چه قدر یارو حساسه؟!

من در ردیف دختر آخر بودم. یک مرد لاغر و باریک اندام به سمتم میآید و با یک اخم غلیظ من را دنبال خودش به سمت گوشه ی انبار می کشد نگاه ترسیده و عصبیم روی دخترها میگردد !

هیچ کدومشان جرات حرف زدن و یا سر پیچی کردن را نداشتند و در جواب کوچیک ترین اشتباه کتک می خوردند.

توی این چند وقت زیر دست این آدم ها ، خوب یاد گرفته بودیم که حرف نزنیم، به هم دیگه نگاه نکنیم و تمام مدت به هرچی که اونها میگن گوش بدیم !

یک بطری آب معدنی کوچک و دوتا قرص خواب برای جابه جا کردن من کافی بود. مجبورمان میکردن که قرص خواب بخوریم. البته بیشتر شبیه به بیهوش کننده بود تا قرص خواب !

انگار دوست نداشتن حین جابه جایی بیدار باشیم . به مردی که نگهبان من بود نگاه کردم .

با اخم به من زل زده بود. سرم را پایین می اندازم و به قرص ها و آب معدنی توی دستم خیره میشوم . صدایش با حرص و خشونت بلند میشود :نکنه داری استخاره میگیری؟

آهی میکشم و بی حرف در بطری را باز میکنم این طور که پیدا بود راه من از بقیه جدا بود . انگار این مرد قرار بود من را به دست خانومی به اسم شاه گل برساند !

قرص‌ها را با چند قلپ آب فرو می‌دهم و گوشه ی دیوار می‌نشینم و زانوهایم را بغل می گیرم.

دوری از خانواده ای که خانواده ام نبود باعث شده بود که حتی دلم برای بی رحم ترین مادر دنیا هم تنگ بشود !

حتی برای فرید … دلم برای آن برادر عوضی هم تنگ شده بود. سرم را روی زانوهایم میگذارم و منتظر خواب میمانم.

<< شاید مامان بیاد دنبالم ! نه … من حرف گوش ترین بچه اش بودم حتما دنبالم میومد. پری … پری اون تنها فرشته زندگیم بود اون واقعا برای من پری بود.

برای منی که از کل این دنیا و خوشیاش تنها گلی که گرفته بودم اسمم بود… گلسا … یا به قول پریسا خواهرم ، گلی !>>

می دانستم دخترهایی که اینجا هستند حتى لحظه ای فکر فرار را هم نمی کنند ، چون از همه ی ما یک سری عکس برهنه گرفته بودند و با آن‌ها تهدیدمان میکردند که اگر بخواهیم فرار کنیم تمام این عکس ها به دست خانواده ، فامیل و آشناهایمان می رسد.

تهدید میکردند که کاری میکنند تا خانواده هایمان با دست خودشان ما را تیکه تیکه کنند ! پوزخندی روی لبم مینشیند !

خوش به حال من ! حداقل تنها بودن و کسی را نداشتن در دنیا یک مزیت هایی هم داشت انگار !

ترسو بودم . مامان من را اینطوری بار آورده بود . یک ترسوی واقعی اما باهوش !

صدایش توی گوشم زنگ میخورد: به زنده ی بدبخت میتونه خوشبخت بشه اما یه جنازه نه … باید همیشه زنده بمونی ! اگه زنده بمونی شاید به روزی خوشبخت بشی!

اشک‌هایم سرازیر میشود : چرا اینقد زندگی کردن مزخرفه ؟! و چرا من کوتاه نمیام ؟! برای من اهمیتی نداشت که توی چه زندانی باشم ، قبلا مامان کتی زندان بانم بود حالا یکی دیگه…

تنها چیزی که برام مهمه هم زندانی هامه ؛ پری ، ماهر و شاید بعضی وقتا سهیل و حتى میتونم مهراسا رو هم تحمل کنم !

 

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
قیمت: یک دختر. خریدار: مافیا. فروشنده: زنی که روزی «مادر» خوانده می‌شد. حالا هر روز، خونِ تازه روی لباس‌های کهنه، همراه با زمزمه‌های تکراری: *«کی تموم میشه؟»*—ولی جوابی ندارد.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: تابوتم را میخواهم
  • ژانر: عاشقانه، جنایی، تراژدی
  • نویسنده: دینا خالص
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 1287
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
60,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.