دانلود رمان تاج بلورین از شادی موسوی PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: شادی موسوی
ملکه شدن تقدیرم بود، اما نه انتخابم. متفاوت بودنم جرم بود. قاضی حکم تبعید داد: “یاغی!” تاجم شکست… آن هم دغل بود. من هرگز شایستهاش نبودم…
قسمتی از متن رمان تاج بلورین
بگو چی پیدا کردم… داشتم پیج لوتوسو بالا پایین می کردم بعد رفتم تو پیج کیان چند تا از دوستایی که کیانو اد کرده بودن پیدا کردم بگو همشون چی استوری کرده بودن؟ کنجکاو بودم که این همه مقدمه چینی و پیام های قطاری اش قرار است به کجا ختم شود. چشمانش از هیجان برق میزد و می گوید؛ همشون استوری تبریک تولد گذاشته بودن فردا تولد کیانه…خبر شوکه کننده ای نبود اما انتظارش را نداشتم با خستگی زیر خنده میزنم و میگویم؛ الان این به من چه؟
این همه پیام پشت پیام کار واجب دارم مهمه و فلانه… این بود؟ روانی بینی اش را کر می دهد و با بدخلقی غر می زند، این فاز دوستی و رفاقتی که گرفتی فقط خودت باورش داری احمق یارو به هیچکس محل سگ نمی ذاره، بعد پیشنهاد دوستی تو رو قبول کرده که بهت نزدیک تر شه. بینتون کشش مرگباری هست. اون می دونه… توام اما دلت میخواد خودتو بزنی به اون راه…واقعا خسته و کم خواب بودم تا دیر وقت روی لباس فرانک کار کرده بودم و تمام شب را نخوابیده بودم. حین پرواز بدون قرص خواب به هیچ وجه نمی توانستم بخوابم و حالا باید نرسیده به هتل برای امشب آماده می شدم.
واقعا نیکا بدترین زمان را برای این تراپی های عشق و عاشقی انتخاب کرده بود. چیم؟ بچه های دبیرستانی؟ یعنی اونقدر بچه ایم که نتونیم یه رابطه را مدیریت کنیم؟ ولم کن بابا چی میگه تو انکاریا من باورم نشد! ببین چی بهت میگم… تو یه حرکتی بزن واسه تولدش باقیشو خودش می ره. اصلا مگه نمیگی دوستین؟ تولد دوستته… یه هدیه ای سورپرایزی چیزی براش تدارک ببین تا… بین حرفش می پرم و با غیظ میگویم. می شینین دوتا بی عقل بیکار راجع به زندگی عشقی من جلسه می گیرین؟