دانلود رمان در آغوشت پناهم ده از سارا فرد با لینک مستقیم

دانلود رمان در آغوشت پناهم ده از سارا فرد با لینک مستقیم

دانلود رمان در آغوشت پناهم ده از سارا فرد PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: سارا فرد

چکیده رمان در آغوشت پناهم ده

وقتی نگاهش در سرخی لب‌هایم گم شد، آهسته خندید: “نگفتم سرد باش، گفتم آزاد… نگفتم مرا بکُش، گفتم مرا به بازی بگیر…”

قسمتی از متن رمان در آغوشت پناهم ده

نرگس کنار می ایستد. پسرجوان با رفتاری که به چشمم آموزش دیده و سرشار از احترام می آمد منتظر سوار شدن هر دویمان ماند و بعد از جا دادن چمدان در صندوق عقب آهسته و با احتیاط راه می افتد.

در سکوت پیش آمده با تمام وجود تلاش میکنم آراش بهم ریخته درونی و آشفتگی افکارم را کنترل کنم تا مبادا استرسی که به جانم افتاده حال خوش مامان نرگسی ام را بهم بریزد.

چشم هایم می چرخد تماشای خیابان‌های بالا شهر تهران که یکی پس از دیگری پشت سرگذاشته میشود دلشوره ای نامحسوس به جانم می اندازد.

نام لویزان و خانه های عیان نشینش آوازه خیلی ها بود.کمی با خود به مقصد فکر می کنم..

جز اطلاعاتی سطحی از خانواده پدری نرگس چه می دانستم؟ نرگس برایم گفته بود نام مادرش بدر السادات بوده زنی مهربان که به نظر بلندی شهره خاص و عام بود.

و همسر او نادرخان یعنی پدر نرگس معروف به نادرشاه مردی متکی به خود بوده که از کودکی کار کرده و تیز هوشی و همت بلندش او را در جوانی به شهرت و موقعیت عالی رسانده بود.

از دیگر گفته های نرگس این بود که اولین فرزند پدر مادرش دختر می شود ولی جنسیتش مانع ازین نشد که نادرشاه فرزندش را همانند خودش مستبد و جدی نپروراند فخرالزمان دختر ارشد خانواده که حرف اول و آخر هر تصمیم را او میزد و هیچ یک از کارگرها و دیگر اطرافیان توانایی یا حتی شجاعت مخالفت با نظرات و تصمیماتش را نداشتند.

فرزند آخر این خانواده هم مامان نرگسی بود که با پدرم سلمان ازدواج کرده و به اجبار از همه دور افتاده بود.

نام همسر فخرالزمان را به یاد نمی آوردم اما به یاد می آورم که مامان نرگس قبلا برایم گفته بود از اردو ازدواج خواهرش به اجبار پدرش بوده چرا که نادر خان او را همانند پسر خودش دوست داشته و تنها فرد لایق و در شان دختر خانواده اصیل و سرشناس خود می دیده…

در آخر به اطلاعات در حد صفرم پوزخند میزنم و چشم از خیابان می گیرم رو به نرگس می پرسم- مامان نرگسی؟با لبخند نگاهم میکند برای مقدمه می پرسم:اینجایی که میریم خونه ی پدری شماست؟

– بله … یه باغ بزرگ پر از درخت سیب و یه ساختمون قدیمی نسبتا بزرگ-البته … فکر میکنم که خونه باغ رو بازسازی کرده باشند. درست میگم امیر عباس؟

متعجب به راننده چشم میدوزم از آینه به مامان نرگسی نگاه می کند و با لبخند جواب می دهد:بله خانم ستوده پنج سالی هست که بازسازی شده…تن صدایم را پایین میکشم کی بهم معرفی شدین من نفهمیدم؟

نرگس پاسخی بلند به سوال زمزمه وارم می دهد- سلاله جان آقا امیر عباس پسر حاج عمو رحمت خدا بیامرز، باغبون مهربون خونه باغ وقتی دیدمش از شباهت زیادش به پدرش متوجه شدم باید همون امیر عباس کوچولو باشه…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
وقتی نگاهش در سرخی لب‌هایم گم شد، آهسته خندید: "نگفتم سرد باش، گفتم آزاد... نگفتم مرا بکُش، گفتم مرا به بازی بگیر..."
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: در آغوشت پناهم ده
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: سارا فرد
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 1450
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
50,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

مطالب پر لایک
مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.