دانلود رمان سایه صبر از ماه با لینک مستقیم

دانلود رمان سایه صبر از ماه با لینک مستقیم

دانلود رمان سایه صبر از ماه PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: ماه

چکیده رمان سایه صبر

ریحانه، دختری ساکت و رنج‌دیده، در سکوت عاشق داریوش می‌شود—مردی که قلبش را با غرور و خشونت پنهان کرده است.عشقی ممنوع، پر از اشک و آرزوهای سرکوب‌شده. داریوش، علی‌رغم تمام مقاومت‌هایش، کم‌کم به ریحانه احساس وابستگی پیدا می‌کند، اما گذشته‌اش همچون سایه‌ای سیاه بر رابطه‌ شان سنگینی می‌کند.حالا ریحانه باید انتخاب کند: تسلیم ترس شود… یا برای آخرین بار به عشقش فرصت دهد.

قسمتی از متن رمان سایه صبر

برگشتم طرفش … کف دستمو آروم روی شونه اش زدم تا کمی عقب بره ولی فقط تکون کوچیکی خورد و هنوز منتظر نگام می کرد.درمونده زمزمه کردم: هیس … تمومش کن. چند ثانیه تو چشم هم زل زدیم . آخر سر به آرومی گفتم: داداش !

رستا بی هیچ حرفی بلند شد رفت داخل اتاق همون طور که کاپشنش رو می پوشید در خونه رو محکم کوبید و رفت … حتی فرصت نداد بپرسم کجا‌…از وقتی عادل رفته بود زندان دیگه نمیترسید و اون طور که واقعاً خودش بود لباس می پوشید و مانتو و روسری رو هم گذاشته بود. کلاً کنار توی همین شش ماه یه دفعه ای عوض شد…

به نظرم لجبازی و فشارهای عادل توی این تغییر ظاهرش بی تأثیر نبود.اون قدر تو گوشم گفته بود من پسرم دختر نیستم ، که گاهی خودمم باورم میشد و دیگه چیزی نمی گفتم.

اوایل اصرار کردم بریم روانشناس تا شاید یه نفر حرف بزنه و ببینم واقعاً همونیه که ادعا میکنه ولی همیشه گارد می گرفت.بارها شده بود پیشم گریه کنه از دردی که می کشید … اما حس می کردم یه چیزی پشت رفتارش هست که با ادا و غرور پنهونش کرده.

رستا اصولاً بی کله بود مطمئن بودم اگه بهش سخت نمی گرفتم بدون در نظر گرفتن شرایط همه چی رو به عادل می گفت.ساعت نزدیک 11:40 شب بود دیر کرده بود و به تماس هام هم جواب نمی داد.تهدیدوار براش نوشتم: مسخره بازیتو جمع کن برگرد خونه.بلافاصله جواب داد: اوکی.

نیم ساعت نشده بود که با یه عالمه خوراکی برگشت.جواب سلامش رو ندادم .مشغول بافتن موهام بودم و خودمو سرگرم دیدن تلویزیون نشون دادم.اومد کنارم نشست و کیسه رو جلوم گذاشت.یه پفک حلقه ای در آورد و با لحن ملایم گفت:همون که دوست داری گرفتم!

سرمو بالا آوردم و با پشت دست پفک رو پس زدم: ممنون ببر اون ور ! یه دفعه دستشو دور شونه‌م انداخت و محکم بغلم کرد: ببخشید مامان…هر وقت میخواست گندشو ماست مالی کنه بهم می گفت “مامان !”

گاهی هم واسه حرص دادن اسممو میذاشت نامادری سیندرلا !” با همه ی اینا دلم به رحم اومد سرمو چرخوندم و گونه شو بوسیدم نبخشم چیکار کنم؟!

لبخندی زد به کم فاصله گرفت در حال باز کردن بسته ی پفک گفت: هیچ کار !خندیدم و پفکی که طرفم گرفته بود از دستش گرفتم.هر وقت باهاش دعوام میشه با خودم تصمیم می گیرم چند روز باهاش حرف نزنم … ولی همین که میبینمش، همه چی یادم میره و دوباره دلم نرم میشه.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
ریحانه، دختری ساکت و رنج‌دیده، در سکوت عاشق داریوش می‌شود—مردی که قلبش را با غرور و خشونت پنهان کرده است.عشقی ممنوع، پر از اشک و آرزوهای سرکوب‌شده. داریوش، علی‌رغم تمام مقاومت‌هایش، کم‌کم به ریحانه احساس وابستگی پیدا می‌کند، اما گذشته‌اش همچون سایه‌ای سیاه بر رابطه‌ شان سنگینی می‌کند.حالا ریحانه باید انتخاب کند: تسلیم ترس شود... یا برای آخرین بار به عشقش فرصت دهد.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: سایه صبر
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: ماه
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 1222
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
50,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

مطالب پر لایک
مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.