دانلود رمان شاهدخت از منصوره کمال زاده PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: منصوره کمالزاده
چکیده رمان شاهدخت
سرنوشت شاهدخت در یک شب ورق خورد. او که تا دیروز دختری گمنام بود، حالا وارث ثروتی افسانهای است. اما تاجی که بر سر گذاشته، پر از تیغهای پنهان است. در میان خیانتهای خانوادگی و طمع غریبهها، تنها دستی که به گرمی به سویش دراز میشود، دست رادین معتمدی است؛ مردی که عشقش، هم نجاتبخش است و هم نفرین…
قسمتی از متن رمان شاهدخت
از شش سالگی تنها خانواده اش در مادرجان خلاصه شده بود. هنگامی که مادر و پدرش در مرگی خاموش او را تنها گذاشته بودند تنها همدم مادر جانش شده بود.مادرجان با از دست دادن تنها فرزند و دامادش مصمم بود تا شاهدخت را در امنیت کامل به ثمر برساند.
انقدر برای سلامت شاهدخت دچار وسواس شده بود که رفت و آمدش را محدود کرده بود.او را در نزدیک ترین مدرسه ای که به خانه بود ثبت نام کرده بود تا مقطع راهنمایی اش هر روز صبحخودش با وجود زانوی دردناکش او را به مدرسه می برد.ده دقیقه زودتر از تعطیل شدنش کنار درب مدرسه می ایستاد تا او را به خانه بازگرداند. الطاف بی بدیل حیات در پرورش شاهدخت ذات خجالتی او را بیشتر فعال میکرد و از آسیبی که به او می زد مطلع نبود.
تا پیش از بلوغ دنیای شاهدخت دور محور مادرجانش می چرخید و با وجود ارتباطات بسیار محدود اجتماعی اش انقدر رابطه ی نزدیکی با مادر جانش داشت که متوجه آن خلا بیرونی نشود.اما کم کم با بلوغ متوجه شد هر مادری هرچند بیش از اندازه و مراقب نباید انقدر فرزندش را محدود کند. حتی اجازه ی اشپزی یا چای دم کردن هم نداشت تا مبادا خود را بسوزاند.
تنها حسی که از جانب خانواده ی پدری بیشتر با مادرجان رفت و آمد میکرد عمه ساره بود. از عمه ساره بدش میآمد عمه همیشه با دیده ی حقارت به او نگاه میکرد همیشه با نگاههای او احساس می کرد ایرادی دارد که لاینحل است.
دو ماهی از فوت هاشم آقا همسرش می گذشت و پس از فوت او به طبقه ی پایین خانه شان نقل مکان کرده بود تا به قول خودش هم تنها نباشد و هم مراقب شاهدخت تنها یادگار برادرش سهراب باشد…
اگر می توانست عمه ساره را تحمل کند پسرش را نمی توانست حسام همیشه اخمالود و بداخلاق بود. چهار سال از او بزرگتر بود و مانند عمه دست کمش میگرفت..تنها فردی که از خوانواده پدری اش دوست داشت عمو صالح بود که در روستا زندگی می.کرد خانواده ی پر جمعیتی داشت…زن عمو زری با وجود داشتن چهار دختر و دو پسر کوچک زن زحمت کشی بود و در عین خانه دار بودنش لبنیات سنتی و انواع فراورده های خانگی را، برای فروش تهیه می کرد.