دانلود رمان شراره عشق از پریسا بیات با لینک مستقیم

دانلود رمان شراره عشق از پریسا بیات با لینک مستقیم

دانلود رمان شراره عشق از پریسا بیات PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: پریسا بیات

چکیده رمان شراره عشق

پریا، دختر سرزنده و بی‌دغدغه، برای نجات پدر از بدهکاری مجبور به ازدواج صوری با استاد دانشگاهش شد. اما این استاد کسی نبود جز پسر دوست پدرش که سال‌ها با خانواده آنها دشمنی داشت. حالا این ازدواج اجباری، هر دو را در موقعیتی عجیب قرار داده بود. آیا می‌توانستند این یکسال را بدون اینکه احساساتشان جریحه‌دار شود سپری کنند؟

قسمتی از متن رمان شراره عشق

هلیا من و پریا به رشته با هم توی یه دانشگاه قبول شدیم.بچه ها همه به ما تبریک گفتند و خودشان هم گفتند چه رشته ای قبول شدن که همه ی آنها جز شادی مدیریت‌های مختلف قبول شده بودن،

ولی شادی رشته روانشناسی همان دانشگاه ما قبول شده بود که دوباره ما از خوشحالی زیاد جیغی کشیدیم و همدیگر را بغل کردیم و بعد از بروز دادن احساساتمان با همه ی بچه ها برنامه ی توچال رو ریختیم.

دقیقا بعد از تمام شدن غذای من و هلیا حرکت کردیم به سوی توچال یا همان بام تهران یه راست رفتیم زمین بازی که یک اکیپ شش نفره پسر دیدیم که بازی والیبالشان حرف نداشت به خاطرهمین من جلو رفتم و گفتم ما شش تا دختریم میخواید با هم بازی کنیم و هر گروه که باخت به اون گروه بستنی میده نظرتون چیه؟ پسرا که معلوم بود از پیشنهادم خوششون اومده گفتند : قبول…

ما شش تا دختر شروع به بازی با آنها کردیم و در اخر که ما بردیم آنها هم به ما بستنی دادند.

از آن شش تا پسر خداحافظی کردیم و به سمت سینما شش بعدی رفتیم و بعد از دیدن فیلمش که خیلی ترسناک بود منو و هلیا از بچه ها خدا حافظی کردیم و به سمت ماشین رفتیم،

بعد از این که هلیا منو به خانه رسوند ازش خداحافظی کردم و به سمت خانه رفتم و وقتی در را با کلید باز کردم هیچ کی نبود به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت یازدهه پس سریع به مامان پیامک زدم که من رسیدم،

بعد از این که پیامکو فرستادم اینقدر خوابم میومد که نفهمیدم چجوری لباسم روعوض کردم و خودم رو محکم پرت کردم روی تختم و نفهمیدم اصلا چجوری خوابم برد.

وای خدا این دیگه صدای چیه؟اهان جارو برقیه اگه گذاشت این جارو برقی ما بخوابیم از جام با کلافگی پا شدم و نگاهی به اتاقم که به رنگ نارنجی بود کردم و به عروسک بغلم گفتم میبینی چطور آدم رو از خواب بیدار میکنن ؟

آهنگ گوشی ام که آهنگ fall از innaبود در اومد گوشیم رو از روی میز بغلم برداشتم و جواب دادم :فرمایش؟ هلیا: باز معلومه تازه از خواب بیدار شدی که اعصابت داغونه؟ _بله دقیقا حق با شماست حالا بگو ببینم چه کار داری ؟

هلیا:زنگ زدم بگم دیروز وقت ثبت نام بود ولی گفتند تا امروز تمدید میکنن پس آماده شو تا بیام دنبالت بریم برای ثبت نام چون اگه امروز بگذره باید قید دانشگاهو بزنیم .-باشه الان حاضر میشم .

سریع خداحافظی کردم و بعدش سریع پاشدم رفتم دستشویی صورتم را شستم و از دستشویی دوییدم به سمت اتاقم به جین یخی با یه مانتوی مشکی ساده که مارک ورساچ بود پوشیدم با یه مقنعه مشکی که طبق معمول داشت از سرم می افتاد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
پریا، دختر سرزنده و بی‌دغدغه، برای نجات پدر از بدهکاری مجبور به ازدواج صوری با استاد دانشگاهش شد. اما این استاد کسی نبود جز پسر دوست پدرش که سال‌ها با خانواده آنها دشمنی داشت. حالا این ازدواج اجباری، هر دو را در موقعیتی عجیب قرار داده بود. آیا می‌توانستند این یکسال را بدون اینکه احساساتشان جریحه‌دار شود سپری کنند؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: شراره عشق
  • ژانر: عاشقانه، ازدواج اجباری، کلکلی، همخونه ای
  • نویسنده: پریسا بیات
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 303
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
45,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

مطالب پر لایک
مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.