دانلود رمان شرور از پریسا شکور با لینک مستقیم

دانلود رمان شرور از پریسا شکور با لینک مستقیم

دانلود رمان شرور از پریسا شکور PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: پریسا شکور

چکیده رمان شرور

«هدیه؛ دختری که شرَرِ وجودش هر کسی را در مسیرش می‌سوزاند. او همه را می‌فریبد، اما…»

قسمتی از متن رمان شرور

با صداهایی که از توی سالن میومد چشمامو باز کردم تند تند آماده شدم و از اتاق اومدم بیرون!!! دیدم بعله پسر عموی گرامی هم اینجا تشریف دارن. پس نتیجه میگیریم که همه ی سر و صداها توسط این آرمان خان بوده آرمان با دیدن من لبخند شیطونی زد و گفت:الهی دستم بشکنه با اون سیلی که بهت زدم ببین چطور گونه هات کبود شدن قربون اون اشکات برم چشماتم که از زور گریه سیاه شده…. آخه دختر عمو امروز آخرین امتحانته کمتر !! گریه میکردی خب…

صدای مامانم از پشت سرم بلند شد: وای خدا مرگم بده آرمان تو هدیه رو زدی؟ یدفه زدم زیر خنده…آرمان شیطنت آمیز نگام کرد… آرمان – نگاش کن دختره ی حالا هم غنچه هاشو واسم… باز میکنه ، شیطونه میگه…

سریع پریدم وسط حرفش: شیطونه غلط میکنه با تو…اینو گفتم و با کیفم یکی محکم زدم به بازوش با اخم ادامه دادم :به جای مزه پرونی بدو بریم که دیرمون شد آقا آرمان…

سریع رفتیم بیرون و سوار ماشین آرمان شدیم آرمان پسر عموی شوخ طبع من هست و سر به سر همه میذاره … به خصوص من به خاطر اینکه رژگونه ی تیره رنگ زده بودم بهم می‌گفت گونه هات کبود شدن…

همیشه اینقدر جدی حرف میزنه که آدم به راست و دروغ بودن حرفاش شک میکنه…نیم ساعت به شروع امتحان مونده بود که یدفه یادم اومد اون سؤالی که بلد نیستمو چیکارش کنم؟

سؤال مهمی بود و به احتمال زیاد توی امتحان طرح میشد فقط یه جواب اومد توی ذهنم و اونم کمک گرفتن از آرمان بود ولی اونم کلی منت سرم میذاره و تا آخر عمر بهم یادآور !!! میشه که بهش مدیونم…پس باید با نقشه پیش برم با این افکار رفتم جلو؛ آرمان با چند تا از دوستاش کنار هم ایستاده بودن…توی دلم تمرین کردم که چه جوری باهاش حرف بزنم که ضایع نباشه…

صدامو صاف کردم و با لحنی طلبکارانه گفتم:آرمان بیا اینجا کارت دارم.آرمان سرشو به طرفم چرخوند و ابروهاشو با حالت سوالی به هم نزدیک کرد؛ یه کم فاصله زیاد بود و نفهمیدم به دوستاش چی گفت که اونا هم لبخندی زدن و دستی روی شونش زدن…

آرمان با گام های بلند خودشو بهم رسوند آرمان- چی شده هدیه؟یه کم به صورتم حالت مشکوک دادم و گفتم- آرمان یه چیزی در موردت شنیدم باورش برام سخته‌آرمان با تعجب به حرفام گوش میداد:خب میدونی یکی از بچه های کلاس، که قبلا باهات هم دوره بوده میگه که آرمان هیچوقت از درس چیزی حالیش نبود و کشکی و با پارتی رفته بالا…آرمان مشکوک نگاهم کرد و گفت: مثلا کی؟

حالا اونش مهم نیست مهم اینه که میگفت تو هیچوقت از روش حل این سوال رو بلد نشدی هرچی هم که استاد توضیح داد تو مغز پوکت نرفت:سریع کتاب رو باز کردم و سوال رو بهش نشون دادم….

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
«هدیه؛ دختری که شرَرِ وجودش هر کسی را در مسیرش می‌سوزاند. او همه را می‌فریبد، اما...»
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: شرور
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: پریسا شکور
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 2187
  • منبع تایپ: بخیز
خرید کتاب
60,000 تومان
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.