دانلود رمان غریبه ای آشناتر از همه از مریم محرمی PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: مریم محرمی
اکنون، زنی میانسال با دو فرزند، به گذشته مینگرد؛ به روزهایی که دختری شور انگیز بود و عاشق چشمان آبی راننده مینی بوس محله. تمام اشعار فروغ را برایش زمزمه میکرد، اما تقدیر طرحی دیگر در انداخت. این روایت تلخ و شیرین زنی است که میان رویاهای جوانی و واقعیت مادری در نوسان است، و هنوز گاهی بوی آن عشق قدیمی را در نسیم مییابد.
قسمتی از متن رمان غریبه ای آشناتر از همه
هیچکی حق نداره تو مینی بوس من به احدی بی احترامی کنه و گرنه حسابش با منه. یا الله از خانوم عذرخواهی کن. باقی مسافران نیز حرف امیر را تایید کرده و از جوان خواستند با معذرت خواهی دعوا را خاتمه دهد. جوان که چاره ای جز پذیرفتن پیشنهادشان نداشت، به آهستگی لب به سخن باز کرد. ببخشید؛ فکر نمیکردم آشنای راننده باشی. امیر رهایش کرده، چادرم را از کف مینی بوس برداشت و با مهربانی به دستم داد. تشکر کردم و سریع پیاده شدم.
هنگام پیاده شدن یکی از اقوام زن برادرم را در صندلی کنار در دیدم که مشکوکانه مرا برانداز می کرد. مطمئن بودم به زودی برادرم، مراد از ماجرای امروز مطلع خواهد شد؛ پس تصمیم گرفتم پیش دستی کرده و قضیه ی امیر را خودم برایشان بازگو کنم. زمانی که برای گفتن پیشنهاد ازدواج امیربه خانه ی برادرم رفتم، همسرش نیز از شهرستان بازگشته بود. زن برادرم از شنیدن ماجرا و خواستگاری کمی متعجب شد. گمان نمیکرد دخترک آرام و سر به زیر خانواده این گونه درگیر عشق و عاشقی شده باشد…
اما همانطور که حدس میزدم حمایتم کرد و تاکید کرد تمامی تلاشش را برای گرفتن رضایت از پدر و برادرهایم خواهد کرد. روز بعدی ملاقاتم با امیر ماجرای درمیان گذاشتن پیشنهاد ازدواجش با خانواده ام را در کاغذی نوشته و به دستش دادم. موقع بازگشت چشمانش از فرط شادمانی می درخشید و سر از پا نمیشناخت. از دیدن شادمانی اش من هم شاد شدم. تا رسیدن به در خانه، نامه ای که با دستخط زیبایش نوشته بود را با ذوق و شوق فراوان خواندم و از عشقش سیراب و سیراب تر شدم.