دانلود رمان نوازشم کن از مریم پیروند PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر
نویسنده رمان: مریم پیروند
چکیده رمان نوازشم کن
فیاض از زنان بیزار است. دلیلش هم روشن است: یک زن، روزی زندگیاش را نابود کرد. حالا، سالها بعد، دخترِ همان زن به او نزدیک میشود. این بار، او قصد دارد گذشته را جور دیگری تمام کند…
قسمتی از متن رمان نوازشم کن
با این همه مکنت و جبروت حس میکنم چیزی به اسم اعتماد بنفس رو کم داره.بعد از آخرین قرارمون که همه چی و تموم کردیم.من تموم نکردم تو تمومش کردی.نگاهم مابین دو کتفش بود و تصحیح کردم.
آره بعد از اون روز که من همه چی و تموم کردم لحظه به لحظه داره واسه مامانم اتفاقات عجیبی میفته از یه طرف بار پارچه هاش تو گمرک گیر میکنن و مجوز عبور بهش نمیدن از یه طرفم طرف قرارداداش همه عقب کشیدن پارچه ها موندن رو دستش شرکتش ورشکسته شده بعدم که کارگرها ازش شکایت کردن مامورا هم که اومدن کارگاهشو بازرسی کردن نوشتن همه اجناس قاچاقیه.
از توی آینه بهم خیره شده بود با تای ابرویی بالا رفته پرسید : فکر میکنی اینا کار منه ؟ چون رابطه تو باهام بهم زدی خواستم اینجوری تلافی کنم. خودت بودی بعد از اون حرفی که بهم زدی همچین فکری نمیکردی ؟خب میتونه اینم باشه ولی من آدمی نیستم که بخوام تورو اذیت کنم. ترجیح میدم از راه بهتری تورو بدست بیارم نه با خشونت و این چیزایی که…ابروهام رو با تعجب بالا دادم.- میتونه باشه ؟
برگشت و روی مبل قبلی نشست پوزیشن نشستنش اینبار خیلی جنتلمن و محترمانه بود. به پاش رو روی اون پا انداخت و تیز نگاهم کرد نگاهی که من احساس خوف
میکردم و از اسرارش سر در نمی آوردم مامانت توی زندانه و شرکتش ورشکسته شده و پول تمام کارگرها و سهامداراش و اجناسش موندن روی دستش با این وجود من فکر میکنم پرنسسم اومده تا من برای جبران این خسارات و آزادی مادرش کمکش کنم اینطور نیست مایا جان ؟
پنجه هام رو در هم زدم و اونارو مقابل لبهام و چونه ام گرفتم.نه من برای کمکت نیومدم فقط اومدم بفهمم چی از جونم میخوای ؟
لبخند ریزی زد.من مثل تو به اتفاقات اینجوری نگاه نمیکنم مایا به جای عامل اصلی دنبال راه حل میگردم تا از شرشون خلاص بشم.
نفسم رو پر صدا بیرون دادم و تکیه دادم به مبل و تسلیم شده گفتم :خب چیکار کنم؟ باید اول به وکیل بگیرم که هیشکی حاضر نیست قبول کنه.سرش رو تکون داد و لبخند محوی زد.-نگران نباش من حلش میکنم باید اول به ملاقات با مامانت ترتیب بدیم که میسپارمش به وکیلم.چشمام رو ریز کردم:میخوای به مامان چی بگی ؟
لبخندش برای من شبیه به پوزخند بود. من این مرد رو نمیشناسم حتی نمیتونم رفتار و حرکاتش رو درست تحلیل کنم که الان پوزخند زده یا لبخند. دیسیپلینش کاملا منحصر به فرد و مرموزه…
با شیطنت موذیانه ای گفت :میخوام بگم دختر جسوری داره که جسارت کرده با دم شیر بازی کنه.از تشبیهش حس بدی گرفتم همون چیزایی که توی این مدت در موردشون فکر کردم و میدونم این کارها زیر سر فیاضه !
حس نگاهش بهم میگفت این یه بازیه خطرناکه که خودشو به شیر میبینه و من دارم با دمش بازی میکنم من نمیدونم چی توی سرشه و بازیه مرد بنامی مثل اون چقدر خطرناک و نابود کننده است ! اصلا چرا اومده سراغ من ؟