دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی با لینک مستقیم

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی با لینک مستقیم

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی PDF و APK و اندروید با لینک مستقیم

نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوتر

نویسنده رمان: مرجان فریدی

چکیده رمان پانتومیم

آیلین همیشه به دنبال رنگین‌کمانی از عشق بود، تا اینکه شعبده‌باز مرموزی وارد دانشگاه می‌شود. حرکات او پر از پیام‌های پنهان است و هر نمایشش، آیلین را بیشتر مجذوب خود می‌کند. اما هرچه این رابطه عمیق‌تر می‌شود، رازهای تاریک‌تری از گذشتهٔ پسر فاش می‌شود. آیا آیلین می‌تواند تفاوت بین عشق واقعی و تردستی‌های احساسی را تشخیص دهد؟

قسمتی از متن رمان پانتومیم

ساندویچ رو تا جایی که تونستم توی حلقومم چپوندم و معین داشت با اشتها می خورد زدم تو سرش و با دهن پر گفتم: کم بخور مثل گاو شدی!با حرص سرش رو به دست گرفت و گفت: مامان یه چیزی بهش بگو اه.

آرام مهربون خم شد و لپ معین رو بوسید و رو به من گفت:چی کار داریش آیلین؟ به زور چایی لقمه رو قورت دادم و گفتم: این بزرگ تر شه بعدا از چشم ما میبینه که جلوی شکمش رو نگرفتیم، شبیه بشکه شده!

دو روز دیگه ام شبیه پلایشگاه نفت میشه حالا ببین کی گفتم: معین با لپای آویزون بلند شد و گفت: کوفت بخورم اصلا.با حرص رفت توی پذیرایی و مامان کلافه گفت: آیلین خودت دو تیکه استخونی آرامم از تو بد تر دو پره گوشت به تن بچم نمیبینی؟

چاییم و سر کشیدم و گفتم: والا بچت دو پره گوشت نیست تو چهار ده سالگی اندازه باباعه.بابا دستش رو رو شکمش گذاشت و زود گفت: من که چاغ نیستم.هم زمان من و آرام به شکم بزرگ بابا زل زدیم و مامان با خنده گفت: نه عزیزم تخته تخته.

هم زمان با آرام با خنده گفتیم: سیکس پک.بابا به ظاهر اخم کرد و گفت:با این سنم خیلیم خوب موندم.

مامان زد به کابینت و گفت: چشم نخوری.بلند زدیم زیر خنده و آرام با چشمای گرد شده گفت: آیلین برو حاضر شو لفتش میدی.

سر تکون دادم و فوری بلند شدم همیشه نیم ساعت قبل از آرام آماده می شدم چون اون پنج دقیقه ای حاضر بود و من نیم ساعت لفتش میدادم.

رفتم تو اتاق و در کمد رو باز کردم یه کمد که هم برای من و آرام و مامان و بابام بود.البته بزرگ بود ولی خب همه لباسامون رو داخلش چپونده بودیم فقط تو کشو هاش جدا بود لباسامون.

زود مانتو زرشکی و کوتاهم رو برداشتم و شلوار جین مشکی آرامم برداشتم وقتی خواهر داشته باشی یعنی داشتن دو تا کمد لباس ! البته لباسای من و آرام با هم یک کمدم نمی شد. ولی لباسای من به لطف دوستای رنگا رنگم بیشتر بود….

مقنعه مشکیم رو برداشتم موهام رو شونه کردم و کج ریختم و بافتم مقنعه رو روی سرم تنظیم کردم و خط چشم و رژ لب زرشکی کم رنگم ، موهام رو بیشتر کج کردم و گوشواره گیلاسی شکلم رو انداختم بیرون کوله مشکیم رو برداشتم و بعد برداشتن گوشیم از اتاق خارج شدم.

آرام دویید تو اتاق و من رفتم توی حال و فیلم مورد علاقم داشت پخش میشد رود دکمه ضبطش رو زدم عمرا از دستش میدادم رفتم سمت درو کتونی‌های مشکیم رو برداشتم.بابا با لبخند گفت: حواستون به خودتون باشه.

نفس عمیق و کلافه ای کشیدم: چشم بابا.این حرف رو آرام زد مقنعه اش رو روی سرش انداخت و کفشاش رو پوشید و با هم از خونه خارج شدیم.

البته آرام یک ساعت در حال خداحافظی بود از پله ها تند تند پایین رفتیم.یه پراید از دار دنیا داشتیم فروختیمش پول پیش خونه رو زیاد کردیم به فاصله چند ماه همون پراید شد پنجاه میلیون.

آرام به غر غرام مثل همیشه با لبخند گوش میداد به سمت انتهای خیابون میرفتیم برگشتم سمتش موهاش کامل بالا داده بود و کمی از موهاش دیده میشد و مثل همیشه بود بی آرایش و ساده بود.این همه سادگیش برام عجیب و کمی رو مخ بود.

بعد از پویا کلا صحبتاش با پسرا فقط تو نمایش محدود شده بود اونقدر ساده و مهربون بود که گاهی خودمم تو خلقتش می موندم.آخه ما چه جوری تو یه شکم بودیم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
آیلین همیشه به دنبال رنگین‌کمانی از عشق بود، تا اینکه شعبده‌باز مرموزی وارد دانشگاه می‌شود. حرکات او پر از پیام‌های پنهان است و هر نمایشش، آیلین را بیشتر مجذوب خود می‌کند. اما هرچه این رابطه عمیق‌تر می‌شود، رازهای تاریک‌تری از گذشتهٔ پسر فاش می‌شود. آیا آیلین می‌تواند تفاوت بین عشق واقعی و تردستی‌های احساسی را تشخیص دهد؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: پانتومیم
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مرجان فریدی
  • ویراستار: بخیز
  • تعداد صفحات: 842
  • منبع تایپ: بخیز
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

مطالب پر لایک
مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.