رمان قرن من

رمان قرن من

دریافت رمان قرن من اثر گونتر گراس دانلود فایل PDF (قابل اجرا در اندروید و آیفون) – ویرایش جدید + لینک مستقیم

گونتر گراس برای تک تک سال‌های یک قرن، داستانی به وجود آورده است. او درباره‌ی اتفاقات بزرگ و رویدادهای به نظر بی‌اهمیت، تحولات فنی و اکتشافات علمی، دستاوردهای فرهنگی و ورزشی، خودبزرگ بینی انسان‌ها، شکنجه و کشتار، جنگ و فجایع و در نهایت، شروع های دوباره می‌نویسد. اگرچه هر بخش از قصه، راوی جداگانه‌ای دارد، داستان‌ها در مجموع به هم پیوسته و روایتی کامل و خطی تشکیل می‌دهند که در آن، فردیت انسان در کانون توجه قرار دارد. با پیشروی داستان، تصویری زنده و پرجزئیات از تمامی فراز و فرودهای یک هزاره از تاریخ انسان ها نمایان می‌گردد. در رمان قرن من، صد بخش داستانی، به هم پیوسته و رمان قرن را تشکیل می‌دهند. به دلیل آلمانی بودن گونتر گراس، قرنی که او در رمان قرن من به آن اشاره دارد، سرنوشت صد سال اخیر آلمان نیز هست؛ حقیقتی که ممکن است برای مخاطبینی که با پیچیدگی های تاریخ آلمان آشنایی ندارند، کمی دلهره آور و شوکه کننده باشد …

نگاهی گذرا به رمان قرن من

“نبرد ملت‌ها” آیا این من بودم که در زمینی مسطح این جرم تهدید کننده -غولی سنگی تجسم گویای اوهام آرشیتکتی که سنگ گرانیت می‌ریند – را (گرچه در طراحی و نقشه ریزی شرکت نداشتم) طی چهارده سال تمام در سمت سرپرست ساختمان، پی ریزی لایه بندی مطبق و در برابر آسمان علم کردم؟  به عالی جناب تیمه که مدیریت انجمن میهن پرستان را به عهده دارد و مردم را -در سراسر قلمرو رایش- برای ساختن این بنا شش میلیون مارک تلکه کرده بود، امروز -یک سال تمام پس از آن که طی مراسمی واپسین سنگ بنای این عمارت سرجایش قرار داده شده و یکی از سنگ ساب‌هایم شخصاً آخرین بندکشی‌ها را کرده بود- گفتم: یه کمی بیش از حد غول آساست. -قرار همینه کروز! قرار همینه،

بنای ما با نود و یک متر ارتفاع از مجسمه‌ی کیف F هویزر بیست و شش متر مرتفع تر شده، شاید باورت نشه… در پاسخ او گفتم: و از معبد قیصر در کنار دروازه‌ی وست فالیکا نزدیک به سی متر بلندتر شده… -و از برج پیروزی برلین سی متر… -بلند بلنده… از مجسمه‌ی هرمان هم…. مجسمه‌ی باواریا تو مونیخ هم که دیگه قابل این حرف‌ها نیست. با اون ارتفاع ناقابل‌اش که به زور به بیست و هفت متر می‌رسه. عالی جناب تیمه احتمالاً به لحن تمسخر آمیز من پی برده بود: مهم اینه که درست صد سال بعد از نبرد ملت‌های یادبود میهن پرستانه‌ی ما رسماً افتتاح می‌شه. در کشت زار یقین میهن پرستانه‌اش مقداری تخم شک پاشیدم: اگه به این گندگی هم نبود همین طور می‌شد.

سپس با پرداختن مجدد به پی ساختمان بحث را به مسایل فنی کشاندم: همه‌ش آشغال بود که از لایپزیگ و حومه‌اش به دست ما می‌رسید. هر روز و ماه و سال لایه به لایه آشغال روی هم چیدیم آن همه اخطارهای من که با نخاله‌ی ساختمان‌ها بنای ما بد از آب در می‌آید که بزودی شکاف‌های زیادی به وجود خواهد آمد که این سرهم بندی به طور مستمر هزینه‌ی تعمیر و مرمت به دنبال خواهد داشت همه و همه یاسین به گوش خر بود. تیمه مثل فلک زده‌ها نگاهم می‌کرد گویی همین حالا هزینه‌های سنگینی برای سرپا نگه داشتن ساختمان از او درخواست شده بود. گفتم: بله اگه ما به جای این که توزمین انبار زباله پی ریزی کنیم روی زمین سفت میدون‌های جنگ پی ریزی می‌کردیم …

رمان بوک، مرجع دانلود و مطالعه این اثر: رمان قرن من

  • اشتراک گذاری
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

مطالب محبوب
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بخیز رمان " میباشد.